رفتن به مطلب

یک عکس و یک شعر...


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

عکس شماره ( 1 )

 

1348605417.jpg

 

 

روحم

 

در دریای پر طلاطم زندگی

 

سال هاست

 

سرگردان است

 

کسی می داند ساحل کجاست؟!

 

  • Like 28
ارسال شده در

دریای من بی تو

 

خروشان تر از همیشه ...

  • Like 18
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

گاه باید لحظه را تقسیم کرد

بین موج و ریتم تند رد پا

مرز بین ساحل و دریا را

آتشی زد از خیال ماسه ها

اینکه خاطر طعنه ی تشویش شد

از پریشانی گیسو بود و باد

 

من سه نقطه چینم بعد از واژه...

  • Like 12
ارسال شده در

عکس شماره ( 2 )

 

 

 

cwmrp5o186u3kvczaew.jpg

 

 

 

اگر تمام دنیـــا هم بهار شود

 

اگـــر شکوفه ها تمام دنیا را بگیرند

 

همچنان زیر پای من برگ ریزان است

 

بــه یاد تو...

 

و به مـــروت اشک هایم

 

پاییز را به پای قدمت،جاودانـــی میکنم

 

  • Like 19
ارسال شده در

رها بر تاب نشسته ام که بر جاده تکیه زده

بر جان درختان بی تن بر شاخه گره زده

این اوج و فرود در من است که احساس را

پیوند به آن برگ فتاده به زمین زده

  • Like 12
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

عکس شماره ( 3 )

 

 

 

oh9h7injml6dt2y389z0.jpg

 

 

هِــی..سایــه ی مخوف..!

 

به کجا دنبالـــم می آیی؟

 

هر قدم بیش ز پیش نزدیـــک می آیی..

 

به کجا آخَر؟

 

تنهــایم بگذار

 

بگــذارباشم

 

در بی پناهی خود

 

بی تعقیب کنــنده ای

 

برای غارتــم...!

  • Like 19
ارسال شده در

ای سایه

رد پاهایم خسته اند از این دنباله روی تو

تا به کجا به دنبال لحظه هایم روانی

من محو گشتم از این تعقیب و گریز سال ها

تو همچنان پدیداری در تاریکی و روشنایی ها

  • Like 12
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

عکس شماره ( 4 )

 

 

cigarette-660x541.jpg

 

 

 

بگو چه مخدری بود

 

در بودنت

 

که این همه نبودنت را

 

درد میکشم …!

 

  • Like 17
ارسال شده در

در این سیاهی ها...

 

دلم تنها به دود سیگاری خوش است...

 

که با سپیدی خود روزگارم را سیاه کرد....

 

من در این سیاهی ها در سپیدی تو غرق میشوم......

 

می میرم......

  • Like 15
ارسال شده در

بعد از رفتنت

 

تنها پیرمرد سیگار فروش

 

ویرانیم را فهمید . . .

  • Like 15
ارسال شده در

نمی دانم دنیا رو دود می کند در هوا....

یا دنیا او را ذره ذره دود می کند....

فقط می دانم قدری آرامش می طلبد

لا به لای لرزش های دست و پلکش....

.

.

.

در آخر خاکستر است که در دامن باد رها می شود

آنچه حاصل شد بر آنچه که به باد رفت در می شود....

  • Like 9
ارسال شده در

خسته از بودنم در نبودن هایت

 

خسته از خستگی روزهایم

 

پی تسکینم

 

پی تو...

 

بین دود و خاکستر

 

لابه لای وهم و خیالم

 

چقدر به من نزدیکی...

 

 

  • Like 12
ارسال شده در

Ghasedak.jpg

 

 

 

بر ترک بال های قاصدک نشسته

 

می گریزم

 

از این دوستی های نخ نما

 

از این همه رنگ و ریا

 

می گریزم

 

به امید یک نفس

 

پر از هوا

 

در آن سرای لافضا...!

 

 

  • Like 10
ارسال شده در

سنگینی خیال مرا.... فقط تو توان بردن به آسمان داری...

در گوشه ی دشت نشسته ام....به امید باد....

تا بیاید و خیالم را که آویزان توست قاصدک.... به مقصد ببرد...

شاید دیر....شاید زود بیاید...سوختنم شیرین است در این انتظار...

 

 

  • Like 9
ارسال شده در

عمری آرزوهایم را به گوش قاصدک ها خواندم

 

سپردمشان به سرنوشت

 

به امید روزی که...

 

 

آرزو...امید...سرنوشت...تقدیر...قاصدک...انتــــــــظار

 

 

اینبار همراهت می آیم قاصدک

 

تا مسیر آرزوهایم را گم نکنی

  • Like 10
ارسال شده در

این قاصدک هایی که می آیند روی دلت می نشینند به رنگ آسمانند .

 

آن هارا دردلت نگه ندار.

 

قاصدک ها باید پروار کنند .

 

فوتشان کن با تمام نیرو .

 

یک فوت کن و همه شان را از به رنگ آسمان بودن در آور و آسمانی کن .

 

قاصدک ها برای آسمانی شدن آفریده شده اند .

  • Like 10
ارسال شده در

9.jpg

 

 

 

بعضی حس ها خاص و ناب هستند

 

مثل بعضی آدمــــا!

 

از دست این بغض لعنتی

 

که تا به تو می رسد دست و پایش را گم می کند

 

و به جای شکستن

 

دنبال جایی برای پنهان شدن می گردد

 

کلافه ام!

  • Like 10
ارسال شده در

قاب تعیین کرد...لحظه ی دیدار را...

بهترین آن زمان و مکان را ....

این وسط ختم کلام...یک جفت نگاه خیره بود...

بی کلام...بی صدا...در سکوت لحظه ها....

 

  • Like 9
ارسال شده در

pic-montakhab-09.jpg

 

آنقدر گریستم تا دریایی به پا شد

نمیدانم اگر جزر و مد شروع شود چه کنم

نمیدانم چه کنم این دریا بخشکد تا بتوانم برای همیشه پای خاک تو بگریم ...

  • Like 5
×
×
  • اضافه کردن...